خانواده شوهرم خیلی پولدار هستند و از همان روز اول پدرشوهرم مخالفتش با این ازدواج را به طور واضح بیان کرد. اما چون من و شوهرم به شدت به هم علاقه مند شده بودیم به این مخالفت توجهی نکردیم و هرطور بود با هم ازدواج کردیم.
زن جوان که از توهین های پدرشوهرش خسته شده بود راهی دادگاه خانواده شد تا برای همیشه به زندگی مشترک با شوهرش پایان دهد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی 6 ماه است که با شوهرم ازدواج کرده ام. خانواده شوهرم خیلی پولدار هستند و از همان روز اول پدرشوهرم مخالفتش با این ازدواج را به طور واضح بیان کرد. اما چون من و شوهرم به شدت به هم علاقه مند شده بودیم به این مخالفت توجهی نکردیم و هرطور بود با هم ازدواج کردیم.
زن جوان ادامه داد: پدرشوهرم مرتب مانع می شد و هربار می خواست یک جوری بین من و پسرش جدایی بیاندازد. اما موفق نشد، از روزی که ازدواج کردم یک روز خوش هم ندارم و پدرشوهرم مرتب مرا آزار می دهد اما همه این ها را تحمل کردم تا اینکه یک روز پدرشوهرم مرا صدا کرد و به من پیشنهاد داد تا با یک چک به هر مبلغی که می خواهم از شوهر جدا شوم.
وی افزود: وقتی این پیشنهاد را شنیدم گویا دنیا روی سرم خراب شد. راستش آنجا متوجه شدم که دیگر نمی توانم به این زندگی ادامه دهم. پدرشوهرم واقعا به من توهین کرد و من دیگر تحمل رفتارهایش را ندارم.
بعد از صحبت های این زن قاضی شوهر وی را نیز به دادگاه احضار کرد تا صحبت های او را هم بشنود.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی 6 ماه است که با شوهرم ازدواج کرده ام. خانواده شوهرم خیلی پولدار هستند و از همان روز اول پدرشوهرم مخالفتش با این ازدواج را به طور واضح بیان کرد. اما چون من و شوهرم به شدت به هم علاقه مند شده بودیم به این مخالفت توجهی نکردیم و هرطور بود با هم ازدواج کردیم.
زن جوان ادامه داد: پدرشوهرم مرتب مانع می شد و هربار می خواست یک جوری بین من و پسرش جدایی بیاندازد. اما موفق نشد، از روزی که ازدواج کردم یک روز خوش هم ندارم و پدرشوهرم مرتب مرا آزار می دهد اما همه این ها را تحمل کردم تا اینکه یک روز پدرشوهرم مرا صدا کرد و به من پیشنهاد داد تا با یک چک به هر مبلغی که می خواهم از شوهر جدا شوم.
وی افزود: وقتی این پیشنهاد را شنیدم گویا دنیا روی سرم خراب شد. راستش آنجا متوجه شدم که دیگر نمی توانم به این زندگی ادامه دهم. پدرشوهرم واقعا به من توهین کرد و من دیگر تحمل رفتارهایش را ندارم.
بعد از صحبت های این زن قاضی شوهر وی را نیز به دادگاه احضار کرد تا صحبت های او را هم بشنود.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.